بهاییت...
بهاییت...
جلسه دوم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل👆🏻
در جلسه ی قبل عرض کردم که سید علی محمد شیرازی، ملقب به باب در ابتدای نوجوانی به فراگیری علوم ابتدایی مشغول گردید، ادبیات فارسی و عربی را در سطح بسیار پایینی فرا گرفت و در سلک طلاب علوم دینی درآمد. ریاضت و گوشه گیری و چله نشینی رویه او بود. اندکی بعد درس و بحث را رها کرد و به دایی اش در بوشهر پیوست تا به امور تجارت و منشیگری بپردازد.
میتوان دو عامل را در بوشهر، سبب انحراف باب دانست. در این مقاله آن دو عامل را بررسی خواهیم کرد.
اول: ارتباط علیمحمد شیرازی با کمپانی ساسون: کمپانی دیوید ساسون در سال ۱۸۳۲ میلادی در بمبئی تشکیل شد و در سراسر کشورهای مشرق زمین دارای شعبه بود و به مبادلات مالی گسترده در مقیاس جهانی دست میزد. یکی از شعب این کمپانی استعماری، در بوشهر قرار داشت و متعلق به عدهای از یهودیان بغداد بود که در راستای اهداف دولت استعماری بریتانیا، به کار تولید و فنآوری تریاک مشغول بودند. بر اساس شواهد موجود وی بیش از پنج سال با این کمپانی استعماری در ارتباط بود.[۲]
دوم: ریاضتهای غیر شرعی علیمحمد شیرازی: علیمحمد شیرازی در اوان جوانی -هنگامی که در بوشهر نزد عمویش مشغول کسب و تجارت بود- به ریاضت غیرشرعی که شیوهی دراویش و صوفیه بود، روی آورد. او روزها و در آن آفتاب گرم و سوزان بوشهر، که گاهی درجهی گرمی هوا به ۴۲ درجه میرسید، با سر برهنه بر بالای بام میرفت و به گمان خودش به تسخیر شمس میپرداخت. به همین سبب تعادل مزاج و روحی خود را از دست داده بود. [۳]
حاصل اینکه این دو عامل در انحراف علیمحمد شیرازی بیتأثیر نبودهاند. از یکطرف ریاضتهای غیر شرعی، تکبر و حب ریاست طلبی را در او زنده کرده بود و بعدها همین عامل سبب شد تا دالگورکی، جاسوس زبردست روسی،[۴] او را مهرهی مناسبی برای تفرقه در عالم اسلام انتخاب کند و از طرف دیگر این احتمال وجود دارد که باب در اثر ارتباط با کمپانی ساسون و با تحریک و تشویق یهودیان، ادعای جانشینی سید کاظم رشتی و سپس آن ادعاهای کذایی را کرده است.
ریاضت غیر شرعی، شروع انحراف باب
ریاضت شرعی به انجام وظایف دینی و ترک محرمات محقق میشود؛ اما عدهای با انجام اعمال سخت و طاقت فرسا به دنبال قدرتهای ماوراء طبیعت هستند تا کارهای خارقالعاده انجام دهند. علیمحمد شیرازی مؤسس فرقهی بابیت،[۱] از جمله کسانی است که به این امر روی آورده است
علیمحمد شیرازی در اوان جوانی -هنگامی که در بوشهر نزد عمویش مشغول کسب و تجارت بود- به ریاضت غیرشرعی که شیوهی دراویش و صوفیه بود، روی آورد؛ هر چند عدهای خواستهاند بگویند باب اهل ریاضت نبوده است و به خود سخت نمیگرفته است [۲] اما اسنادی در دست است که خلاف این مطلب را اثبات میکند. صاحب روضة الصفا آورده است: «روزها در آن آفتاب گرم که حدتی به شدت دارد، سر برهنه ایستاده به دعوت عزائم، عزیمت تسخیر شمس داشتن، تا تأثیر حرارت شمس رطوبت دماغش را به کلیه زایل، به روز شمساتش [۳] نایل ساخت».[۴]
هشت بهشت در خصوص ریاضتهای باب آورده است: «در قرب آن ایام با آن حر تموز که در بوشهر آب را در کوزه میجوشانید، با کمال لطافت و نزاکت صوری تمام ایام را از بامداد تا شام آن بزرگوار در بلندی بام ایستاده در برابر آفتاب بخواندن زیارت عاشورا، ادعیه، مناجات، اوراد و اذکار مشغول بودند».[۵] تاریخ نبیل زرندی نیز به همین موضوع اشاره دارد که: «حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آنکه هوا در نهایت درجهی حرارت بود، هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشریف میبردند و به نماز مشغول بودند. آفتاب در نهایت حرارت میتابید... از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت میپرداختند... حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب، به قرص شمس نظر میفرمودند و مانند عاشقی به معشوق خود به او توجّه کرده، با لسان قلب با نیّر اعظم به راز و نیاز میپرداختند... ولی مردم نادان و غافل چنان میپنداشتند که آن حضرت، آفتابپرست هستند».[۶] عبدالحسین آیتی[۷] در همین خصوص نوشته است: «علیمحمد شیرازی در بوشهر به سبب همین گوشهگیری، بامنشینی، وردخوانی و ذکرگفتن، به سیّد ذکر شهرت یافت و از همان اوان به گردآوری و رونویسی مناجاتها و ادعیه اسلامی پرداخت و کمکم دعانویس و مناجات پرداز شد»
ریاضتهای غیر شرعی تعادل روحی و اعتدال مزاج باب را بر هم زده بود. صاحب مقالهی «از شیخیگری تا بابیگری» آورده است: «[علی محمد باب] به کارهای غیر متعارف دست میزد و طبیعتاً خرافهگرا بود. به «اوراد» و «طلسمات» که رمالان و افسونگران نادان و حرفهای، جهت ارتزاق و گول زدن ساده لوحان به کار میبردند، سخت علاقهمند و پایبند بود و گاه با همین طلسمات بیاساس و اوراد به زعم خود به تسخیر جن و یا تسخیر «قوای فلکی» و «روح خورشیدی» میپرداخت... و برای تسخیر آفتاب، اوراد مجعوله میخواند و حرکات ریاضتکشان قدیم هندی را تقلید مینمود... این وضعیت، تأثیر زیادی در روحیۀ او باقی گذاشت و زمینۀ انحراف اعتقادی را فراهم ساخت».[۱۰] حاصل اینکه ریاضتهای غیر شرعی باب سبب شد که وی تعادل روحی و اعتدال مزاج خود را از دست بدهد و عطش قدرت و ریاست طلبی در او رشد کند، دچار غرور و تکبر شود؛ همان چیزی که دالگورکی را بر آن داشت تا علیمحمد را بهترین مهره برای ایجاد تفرقهای دیگر در عالم تشیع انتخاب کند.[۱۱] و به همین سبب دچار انحراف اعتقادی شد و سرانجام به کفر و ارتداد کشانده شد.
ادعاهای مختلف علیمحمد باب
ادعا های مختلف
سید علی محمد شیرازی در نخستین روزهای ادعا خود را نماینده و نایب خاص امام زمان معرفی کرده و بنام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کتاب احسن القصص که بنام تفسیر سوره یوسف معروف است تصریح می نماید و اساساً این کتاب را از سوی آنحضرت معرفی میکند. (۱)
ادعای مهدویت
وی در آغاز کتاب بیان خود را حجت الهی عصر معرفی کرده است که در واقع اعلام مهدویت است :
«در هر زمان خداوند جل و عزه، کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و میفرماید و در سنه هزار و دویست و هفتاد از بعثت (۲) رسول الله، کتاب را بیان، و حجت را ذات حروف سبع (علی محمد که دارای هفت حرف است) قرار داد»(۳ )
با این ادعا جمعی از ساده لوحان که گمان به بابیت او داشتند به ماهیت واقعی او پی برده و دست از پیروی او برداشتند میرزا حسینعلی نوری به این موضوع اشاره میکند :
ملا عبدالخالق که از مشایخ شیخیه بود در اول امر که نقطه اولی روح ما سواه فداه در قمیص بابیت ظاهر، اقبال نمود و عریضه معروض داشت .از مصدر عنایت کبری ذکرش نازل و برحسب ظاهر کمال عنایت نسبی به او مشهود، تا آنکه لوحی مخصوص به او ارسال فرمودند در او (آن لوح) این کلمه علیا نازل قوله تعالی: اننی انا القائم الذی انتم بظهوره توعدون، بعد از قرائت صیحه زد و باعراض تمام قیام نمود و جمعی در ارض طـا بسبب او اعراض نمودند( ۴)
ادعای رسالت و نبوت و مظهریت
در کتاب دلائل سبعه که در سال ١٨٤٨ میلادی بعد از کتاب بیان در قلعه ماکو به نگارش در آورده است ، به ترمیم ادعاهای گذشته خود پرداخته و با ادعای رسالت و مظهریت چنین میگوید:
و نظر کن در فضل حضرت منتظَر که چقدر رحمت خود را در حقّ مسلمین واسع فرموده تا آنکه آنها را نجات دهد.مقامی که اوّل خلق است و مظهر انّنی اناالله چگونه خود را باسم بابیت قائم آل محمّد(ص) ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اوّل حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده کنند که این مشابه است با خود ایشان لعلّ محتجب نشوند و از آنچه از برای آن خلق شدهاند غافل نمانند (۵)
سید باب مجبور بود که عنوان من یظهره الله را ورد زبان خود قرار داده و از این ظهوری که در آینده بوقوع خواهد پیوست خبر بدهد.
آری سید باب در اوائل امر خود دعوی بابیت و ذکریت و وساطت کرده و تا چند سال به جز این مقام و این عنوان دعوی دیگری نداشته و روی همین دعوی کتاب احسن القصص و کتاب تفسیر کوثر و تفسیر والعصر را تالیف نموده است.
سید باب در این چند سال پیوسته اظهار می کرد که من از جانب مهدی موعود و قائم منتظر و امام دوازدهم ماموریت داشته و با آن حضرت ارتباط باطنی دارم، و می گفت: سخنان من همه از پیشگاه او نازل شده و منظور ما به جز تفویت اصول دین اسلام و تایید آداب و تجدید مراسم و حدود مقدسه ی آئین محمدی چیز دیگری نبوده و نخواهد بود.
و چون بعد از چند سال دعوی مقام نبوت کرده و به عنوان ظهور مستقل مشغول نازل کردن کتاب جدیدی شد، مجبور گردید که سخنان گذشته و نوشته های سابق خود را تا می تواند تاویل و تصحیح کند و ضمنا عنوان قائم و مهدی منتظر را که پیوسته ورد زبان و سر لوحه ی نوشته ها و عنوان تالیفات خود قرار داده بود تبدیل به یک کلمه ی جامع و مفهوم مبهم کلی نموده و به لفظ من یظهره الله تعبیر کرد.
سید باب با این تعبیر خود را راحت کرده و گفته های سابق و نوشته های گذشته خویش را تاویل و تصحیح نمود.
ولی دیگران از این لفظ مبهم کلی سوء استفاده کرده و هر کسی که می توانست چند تن از اغنام ساده لوح و عوام را به دور خود جمع کرده و برای اینکه بازار کاسد خود را گرم و شیرین کند، دعوی من یظهره اللهی کرده و گفت: من همان شخص موعود سید باب هستم.
و مخصوصا اینکه سید باب علامتی برای او به جز گفتن آیات (چون خودش بجز تلفیق جملات به شکل آیات هنر دیگری نداشت) چیز دیگری را عنوان نکرده بود.
آری در میان همه ی این مدعین انصافا میرزا بهاء فعالیت و جربزه زیادی خرج کرده و البته اوضاع خارجی و سیاسی هم با او مساعدت نموده و دیگران را تحت الشعاع خود قرار داد.
در هشت بهشت گوید: پس از کشتن میرزا اسد الله، میرزا عبدالله متخلص به غوغا ادعای این مقام را (من یظهره اللهی) نمود و او یکی از قلندران بی باک و صوفیان چالاک بود، پس از او حسین میلانی که او را حسین جان می گفتند در طهران ادعای مقام موعود را نمود، و از دنبال او شخص اعمی کاشانی و از پی آن سید حسین اصفهانی و پس از آن میرزا محمد نبیل اخرس زرندی هر یک این ادعاء را نمودن گرفتند، و کار به جائی رسید که هر کس بامدادان از خوات پیشین برمی خاست تن را به لباس این دعوی می آراست... میرزا حسینعلی که اوضاع را بدینگونه هرج ومرج دید مصلحت وقت در آن یافت که خود این دعوی را ساز کند که از هر جهت خویش را از این اشخاص پیش و بیش می دید و اسباب کار را آماده تر داشت... الخ. [۱]
در بدیع از قول معترض می گوید: علاوه دیان و میرزا غوغا و شیخ اسماعیل و حاجی ملاهاشم هم ادعای این امر نمودند و ادعای آنها باطل شده پس محض ادعاء کفایت نخواهد کرد و الا این حضرات باید همان موعود باشند. [۲]
و چون تصدیق این مطلب به شرر جناب بهاء تمام میشد، در پاسخ او مطالب مبهم و جملات دو پهلو ذکر کرده است. مثلا راجع به دیان می گوید: ابدا ادعائی ننموده که مخالف باشد در سنه اول امرش چند مناجاتی از او در ساحت اقدس ارسال داشتند و در آن الواح جز اظهار خضوع و خشوع و ایمان بالله و مظاهر امر او مشاهده نشد. [۳]
و راجع به میرزا غوغا گوید: و دیگر نمی دانم که میرزا غوغا چه ارتکاب نموده که به این قسم بغضش در قلوب امثال او جا گرفته به سانی که در رسائل در رد او می نویسد بسا از نفوسند که در غلیات ذوق و شوق کلماتی می گویند ایشان هم سخنی ذکر نمودند دیگر نباید به این شدت در صدد هتک حرمت عباد باشند. [۴]
جناب بهاء از دیگران اسمی نبرده است، و در عین حال هم که از این دو نفر اسم می برد نتوانسته است دعوی آنان را انکار کند، بلکه به مناجات و الواح داشتن آنها در ضمن کلام خود اعتراف می کند.
و در صفحه ۲۹۳ می گوید: چند جزوه از سماء مشیت نقطه ی بیان نازل و در بعضی من الله الی الله و در بعضی من الله الی من یظهره الله مذکور و یکی مخصوص میرزا اسدالله نازل و نقطه بیان او را دیان فرموده و بکل اسماء حسنی نامیده ... و همچنین یکی مخصوص جناب آقا سید ابراهیم از سماء مشیت مقتدر عظیم نازل و او را مرشدت (میرزا یحیی) ابوالدواهی نامیده.
پس به موجب نوشته سید باب (به طوری که جناب میرزا نقل می کند) دیان و سید ابراهیم از مصادیق عنوان (من یظهره الله) هستند، و دیان هم اگر دعوی ظهور نمودند، حق داشتند و باید دید که: آیا سید باب چنین نامه (به اعتراف مخالفین) به جناب میرزا نیز نوشته و همین طور به صراحت لهجه به الوهیت (الی الله) یا به (من یظهره الله) بودن او اشاره نموده است یا نه؟
و به عقیده مولف نقطة الکاف مراد از من یظهره الله: صبح ازل است چنان که گوید: و آن جناب به نفس خود حجت مستقل می باشد و مراد از من یظهره الله من بعد از ایشان خود حضرت ازل می باشد لاغیره... الخ. [۵]
و ادوارد براون در مقدمه نقطة الکاف می گوید: مقارن این اوقات (در مراجعت بهاء از سلیمانیه) یا اندکی پیش و پس میرزا اسد الله تبریزی ملقب به دیان که باب او را کاتب ایات صبح ازل قرار داده بود و زبان عبری و سریانی نیکو می دانست دعوی من یظهره اللهی نمود بهاء الله با وی مجادله و مباحثه بسیار نمود و بالاخره بدست بابیه کشته شد، و به روایت کنت دوگوبینو: سنگی به پای او بسته او را در شط العرب غرق کردند، همچنین میرزا عبدالله غوغا و حسین میلانی معروف به حسین جان و سید حسین هندیانی و میرزا محمد زرندی معروف به نبیل که بعدها از اتباع بهاء الله گردید، همه همین ادعاء را نمودند تا به قول هشت بهشت: کار به جائی رسید که هر کس بامدادان از خواب پیشین برمی خاست تن را به لباس این دعوی می آراست.
پس گذشته از اینکه این قول از ریشه فاسد و بی اساس است، کسی نمی تواند به استناد آن برای خود مقامی ثابت کرده و خود را من یظهره الله بخواند و به قول علمای اصول: تمسک به عموم در شبهه ی مصداقیه جایز نیست و مخصوصا اینکه وصی منصوص خود سید باب (صبح ازل) با این شخص مخالفت کامل کرده و منکر دعوی او باشد.