اشتیاق

طبقه بندی موضوعی

 

"هرچند چنین اظهارنظرهای عجیب و "بی‌شرف" خواندن هواداران یک رقیب سیاسی را حتی در ادبیات جوامع نزدیک به انسان‌های اولیه نیز شاید به سختی بتوان یافت، با این حال این اولین توهین یک شخصیت‌ سیاسی در این جناح نیست
روز گذشته حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران که به حزب رفسنجانی معروف است، طی اظهاراتی گفته است که "اگر کسی از تکرار دولت‌های نهم و دهم، تنش نلرزد و متاثر نشود یک ایرانی «باشرف» نیست!"

هرچند چنین اظهارنظرهای عجیب و "بی‌شرف" خواندن هواداران یک رقیب سیاسی را حتی در ادبیات جوامع نزدیک به انسان‌های اولیه نیز شاید به سختی بتوان یافت، با این حال این اولین توهین یک شخصیت‌ سیاسی در این جناح نیست. پیش از این نیز رفسنجانی مخالفان سیاسی خود را به قصد تحقیر، "روستایی" خطاب کرده بود.

علیرغم وجود نوعی از اجماع در قبیح بودن چنین ادبیات و اظهاراتی، از منظر اندیشه سیاسی، یکی از مهمترین سوالات در این راستا آن است که چنین ادبیات و اظهاراتی از چه ریشه‌ای نشأت می‌گیرد؟

در رابطه با پرخاش‌گری شخصیت‌هایی مانند#رفسنجانی به بدنه اجتماعی رقیب سیاسی خود و حتی برخی ساختارها و ارکان نظام جمهوری اسلامی می‌گوید: در روانشناسی سیاسی بحثی داریم با عنوان «محرومیت سیاسی» که برخی افراد مثل «تداگر» حتی بزرگترین دلیل برای انقلاب‌ها را نیز همین مسأله محرومیت سیاسی می‌دانند. در این محرومیت سیاسی، فرد یک انتظاراتی از خود دارد و زمانی که این انتظارات با واقعیت بیرونی تعارض پیدا کرد فرد دنبال این می‌رود که منبعی را که این محرومیت را ایجاد کرده کجاست؟ بعد شروع می‌کند به پرخاش کردن به منبع ناکامی خود.

مثلا فرد احساس می‌کند باید صاحب یک کرسی بین‌المللی در حوزه حقوق باشد ولی الان یک کارشناس است در دستگاه دیپلماسی. این فرد سؤال می‌کند چه کسی این شکاف را بین انتظار من و واقعیت ایجاد کرده؟ و مثلا پاسخ می‌دهد وزیر خارجه مرا محروم کرده! در این شرایط مناسبات خود را به سمت تقابل با اندیشه‌‌های منبع محرومیت پیش خواهد برد.

مطابق روانشناسی‌ رفسنجانی که بیان کردم، ایشان نمی‌پذیرد که شاید انتظارات من از خودم زیادی بوده و یا شاید اشتباهاتی داشتم که چنین نتایجی در دوره اصلاحات و در انتخابات سال 84 و 88 به بار آمد. بنابراین وی برای محرومیت های خود به دنبال منبع ایجاد این ناکامی ها می‌گردد. در دوره اصلاحات منبع این ناکامی را جریان اصلاحات می‌داند و بنابراین تهاجمش به همین منبع است.

مثلا در خطبه های نماز جمعه سال 79 صراحتا کنفرانس برلین را می‌کوبد و اصلاح طلبانی که در آن شرکت کرده بودند را با عنوان عامل شرمندگی خطاب می‌کند. اما در دوره احمدی نژاد و پسا 84 خود احمدی نژاد و بعدها برخی نهادهای حاکمیت و حتی خود حاکمیت را منبع این ناکامی‌ها تحلیل می‌کند و پرخاش های خود را متوجه آنها به عنوان منبع محرومیت می‌کند.

امینی در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا روستایی خطاب کردن مخالفان توسط#رفسنجانی نیز در همین راستاست، می‌گوید:#رفسنجانی از واژه «روستایی» به عنوان یک نشانه اجتماعی در تحقیر مخالفان خود بهره گرفت. در نگاه اول این سؤال مطرح می‌شود که چرا کسی که خود روستازاده است و از نقش و اهمیت روستائیان در انقلاب و حوادث بعد از آن مطلع است و در نهایت برای پیش بردن مقاصد خود به آرای این روستایی‌ها نیاز دارد، واژه روستایی را به عنوان یک نشانه اجتماعی تحقیرآمیز بکار می‌برد؟

توجه به روانشناسی خاص#رفسنجانی می‌تواند از این سئوال رمز گشایی کند. همانطور که بیان شد احمدی نژاد یکی از منابع ایجاد محرومیت در هاشمی و عامل مرکززدایی از او در سال های بعد از 84 است. به همین دلیل طبیعی است که هاشمی از خود سئوال کند چه کسانی احمدی‌نژاد را پیروز انتخابات کردند؟ یک بخش از این پاسخ معطوف به روستائیان است که در سال 88 آرایی یکپارچه و بزرگ به احمدی نژاد دادند. بنابراین نفرت از احمدی‌نژاد به عاملان پیروزی او یعنی روستائیان نیز تسری یافته است.

نظرات  (۱)

باعرض سلام خب معلومه کسی که بهش سردارکبیر سازندگی میگفتند ودر یک مقطع زمانی ایشان همه کاره بودند وحرف اول رو ایشان میزند واکثریت جامعه میگفتند هر چی آقای هاشمی گفتند درسته، ولی الان کسی دیگه قبولش نداره باید به رقیبانش توهین کنه. بابا مردم از کوچک و بزرگ همه وهمه سیاستمدار وباهوش شده اند دیگه خوب وبد رو تشخیص میدن وزیر بار چنین اشخاصی نرفته وایشان هم از عقده ای که داره از ادبیات بد استفاده میکنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی