اشتیاق

طبقه بندی موضوعی


 --------------------------------
 اول اینکه، همه ی دو سال و نیم گذشته، در موارد متعدد اختلاف نظرات آقا و رئیس جمهور، به ما گفته شد صراحتاً در باب این اختلافات ننویسم تا دوقطبی رهبری – رئیس جمهور القاء نشود؛ ما هم ننوشتیم. کم کم بروز علنی این اختلاف نظرات آنقدر متعدد و صریح شد که اصلاً دیگر نیازی به نگارش یادداشت خاصی نبود؛ مردم با گوش دادن به سخنان آیت الله خامنه ای و حسن روحانی به وضوح به این اختلاف نظرات می رسیدند و می رسند. آخرین مورد آن تقابل روحانی با نظارت استصوابی شورای نگهبان و واکنش صریح و علنی رهبری بود.

دوم اینکه، دولت روحانی و شخص رئیس دولت سعی کرده این تقابل با رهبری را همواره داشته باشد و بارها حسن روحانی پا به حیطه ی نهادهای تحت امر رهبری گذاشته یا علنی جواب موضع گیری های رهبر را داده است؛ حتی موضع گیری های غیرسیاسی همچون بحث تریبون های یک طرفه و منبر؛ یا بحث وظیفه ی حکومت در بهشتی کردن مردم و … روحانی در تعامل با رهبری، هیچگاه نه سیاستمداری هاشمی را خواهد داشت؛ نه محافظه کاری خاتمی را… (در مورد احمدی نژاد فی الحال سکوت می کنم؛ چون اصلاً قرار نبود تقابلی با رهبری داشته باشد؛ ولی…)

سوم اینکه، روحانی فکر می کند با حفظ تقابل با رهبری در کنار خرج کردن از او برای اثبات درستی برخی عملکردش که جریان اصولگرا به آنها انتقاد شدید دارد، می تواند هم حامیانش را که اکثریت هستند، راضی نگه دارد، و هم عملکردش را توجیه کند؛ اما واقع این است که توده های مردم اغلب در تقسیم بندی سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا نمی گنجند و انتخابات به انتخابات جهت گیری جناحی شان تغییر می کند و البته آنچه مسلم است اینکه این توده ها از دوگانگی در سطوح بالای حاکمیت استقبال نمی کنند. مردم اگر به روحانی رأی دادند، پی آرامش سیاسی بودند و از جدل های مسئولان عالی رتبه (همان جدل هایی که رهبری بارها تاکید کردند علنی نشود و گوش داده نشد) خسته شده بودند. در درازمدت، تقابلی که روحانی از آن استقبال می کند، به ضررش خواهد شد و او خواهد دید مردمی که برای رسیدن به آرامش به او رأی داده بودند، از تئوری پردازی های کهنه ی سیاسی او خسته شده و به او پشت خواهند کرد. آنچه اصلاح طلبان توسعه ی سیاسی می نامیدند و اکنون روحانی ژست آن را بازی می کند، دغدغه ی توده ها نیست. به میان مردم بروید و بپرسید؛ نظارت استصوابی برایشان مهم تر است یا قیمت خانه و ماشین و حتی لبنیات و گوشت و …؟ معیشت مردم، اولویت مردم است و باید اولویت دولت باشد؛ وگرنه تئوری پردازی سیاسی را رسانه ها هم بلدند.

چهارم اینکه، روحانی حتماً پیش بینی کرده بود که تاختنش به نظارت استصوابی شورای نگهبان واکنش ولی فقیه را در بر خواهد داشت؛ او از این تقابل استقبال می کند. اما بعید می دانم فکرش را هم کرده یا راضی بوده باشد که رهبری در سخنرانی علنی، موضع گیری او را «بی منطق» و «بیخود» بخواند. آقا البته از کسی نام نبرد؛ اما آیا کسی هم هست که متوجه نشده باشد منظور رهبری با چه فردی بود؟

پنجم اینکه، ورود روحانی به حیطه ی مبانی نظام و اصول قانون اساسی منافع سیاسی او را تأمین نخواهد کرد. این بازی سیاسی را روحانی دیر یا زود خواهد باخت و البته پایگاه اجتماعی او به اندازه ای هم نیست که باخت او در این بازی، هزینه ی چندانی برای نظام ایجاد کند. نظامی که بحران های ۸۸ و ۷۸ و عزل قائم مقام رهبری و عزل رئیس جمهور و … را پشت سر گذاشته و روحانی حتماً نسبت به موسوی ۸۸ و خاتمی ۷۸ (و حتی خاتمی الان) و آیت الله منتظری ۶۸ از قدرت اجتماعی کمتری برای تحمیل هزینه به نظام برخوردار خواهد بود. روحانی نباید دچار اشتباه محاسباتی در تخمین پایگاه اجتماعی خود شود؛ او حتی اگر به اندازه ی خاتمی پایگاه اجتماعی داشته باشد، علقه ی حامیانش به او آنقدری نیست که حاضر باشند برای او در حد حامیان خاتمی برای خاتمی هزینه بدهند. از این جهت، یعنی کیفیت هواداران، او حتی از میرحسین موسوی ۸۸ هم عقب تر است.

روحانی مسیری را که قبلاً خاتمی طی کرده، بسیار ناشیانه تر و البته تبلیغاتی و سیاست زده، بی آنکه معلوم باشد عمیقاً چنین اعتقادی دارد یا نه؛ طی می کند. آیا او انتظار دارد مورد باور قرار بگیرد؟ آیا او انتظار دارد موفق باشد؟
روحانی البته اعتماد به نفس بالایی دارد؛ برای همین هم از زاویه ی نگاه او، جواب دو سوال اخیر مثبت است. اما مشکل را وقتی متوجه خواهد شد که می بیند وقایع و اتفاقات طبق زاویه نگاه او پیش نرفته است.
 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی