اشتیاق

طبقه بندی موضوعی

بهترین و بدترین مردم در نهج البلاغه

1. برترین بندگان

ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و إن نقصَه و کرَثه من الباطل و إن جرّ الیه فائده و زاده.
همانا بهترین مردم نزد خداوند کسى است که براى او عمل به حق، اگر چه موجب کاهش (ظاهرى) و سختى او باشد، محبوب تر از باطل بوده است، اگر چه آن باطل براى او فایده را جلب کند و موجب افزایش وى گردد.1

2. بدترین مردم از دیدگاه على (علیه السلام)

ان شرّ الناس عند الله امام جائر ضَلّ و ضُلّ به، فامات سنّة ماخوذه، و احیا بدعة متروکه.
همانا بدترین مردم نزد پروردگار، پیشواى ستمگرى است که خود گمراه باشد و دیگران هم به وسیله او گمراه شوند و سنت هاى برگرفته از دین را نابود کند و بدعتهاى ترک شده خلاف دین را زنده سازد.2

3. محبوب ترین بندگان نزد خدا

عباد الله! ان من احبّ عباد الله الیه عبدا أعانه الله على نفسه... قد خلع سرابیل الشهوات، و تخلّى من الهموم الا همّاً واحداً انفرد به، فخرج من صفة العمى و مشارکة اهل الهوى.
اى بندگان خدا! از محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه ربوبى بنده اى است که خداوند (سبحان) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن یارى فرماید، پیراهن هاى شهوات را از خود برکند و جز یک غم، از تمام غم ها خود را مى رهاند، پس از صف کوردلان و مشارکت با هواپرستان خارج شود.3

4. خیرخواه ترین مردم

ان انصح الناس لنفسه اَطوَعُهم لربه؛ و ان اغَشّهم لنفسه اعصاهم لربه.
همانا خیرخواه ترین مردم درباره خویشتن مطیع ترین مردم بر پروردگارش و خائن ترین مردم درباره خویشتن معصیت کارترین آنان به خدایش مى باشد.4

5. دودستگى مردم

انما الناس رجلان: متّبع شِرعةً، و مبتدع بدعةً، لیس معه من الله سبحانه برهان سنة، و لا ضیاء حجة.
مردم دو گونه اند: پیرو قانون شرع، یا بدعت گزار و پیرو بدعت که همراه او هیچ قانون و دلیل آشکاری از جانب خداوند وجود ندارد.5

6. بدترین خلق نزد خالق

ان ابغض الخلائق الى الله رجلان: رجل وَکلَه الله الى نفسه؛ فهو جائر عن قصد السبیل، مشغوف بکلام بدعة، و دعاء ضلالة، فهو فتنة لمن افتتن به، ضال عن هَدى من کان قبله، مضلّ لمن اقتدى به فى حیاته و بعد وفاته، حمّال خطایا غیره، رهن بخطیئته؛ و رجُلٌ قَمَشَ جَهلًا موضِعٌ فی جُهّالِ الأُمة عادٍ فِی أَغباشِ الفِتنةِ عَمٍ بِمَا فِی عَقدِ الهُدنَةِ قَد سَمّاهُ أَشباهُ النَّاسِ عالِماً و لیسَ بِه‏.
بدترین مردم در نظر خدا دو دسته اند: فردى که خدا او را به خودش واگذار کرده، چنین فردى از راه راست منحرف مى گردد، به بدعت و مطالب انحرافى علاقه مند و آلوده مى شود. چنین فردى به وسیله آشوبگرى گمراه گردیده، موجب انحراف کسانى است که در زمان زندگى و مرگ او از وى پیروى کنند، اشتباهات دیگران را به دوش مى گیرد و گرو گناهان خویش است. و مردى که مجهولاتى به هم بافته و در میان انسان‏هاى نادان امّت جایگاهى پیدا کرده است، در تاریکى‏هاى فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا کور است؛ آدم نماها او را عالم نامیدند در حالی که عالم نیست.6

7. برترین مؤمنان

من کتاب له الى الحارث الهمدانى: اعلم ان افضلَ المومنین افضلُهم تقدِمةً من نفسه و اهله و ماله، فانک ما تقدّم من خیر یبق لک ذُخره، و ما تؤخّره یکن لغیرک خیره.
در نامه خود به حارث همدانى چنین نوشت: توجه داشته باش که بهترین مومنین کسانى هستند که بیشتر از دیگران از شخص خود، بستگان و مال خویش را در راه خدا پیشکش کنند و هر چه پیش از خود براى قیامت از کارهاى خیر بفرستى برایت ذخیره مى گردد و هر چه از مال و ثروت براى وارث بگذارى سودش براى دیگران است.7

8. مبغوض ترین بندگان نزد خدا

ان من ابغض الرجال الى الله تعالى لعبدا وکله الله الى نفسه، جائرا عن قصد السبیل، سائرا بغیر ذلیل؛ ان دُعِى الى حرث الدنیا عمِلَ، و ان دُعِى الى حرث الاخره کسِلَ، کأنّ ما عمل له واجب علیه و کأنّ ما وَنی فیه ساقط عنه!
همانا از مبغوض ترین مردان در نزد خدا، آن بنده اى است که خدا او را به خود او واگذاشته است، این بنده (رها شده به حال خود) از راه حق متجاوز و بدون رهبرى که دلیل راه است در حرکت است. اگر این بنده (رها شده به حال خود) به کشت و کار دنیوى خوانده شود به کار مى افتد و اگر به کشت و کار اخروى خوانده شود کسل و افسرده مى گردد، گویی آنچه به آن عمل می کند برایش واجب است ولی آنچه در قبالش سستی می ورزد از او ساقط شده.8

9. برترین بنده خدا

ان افضل عباد الله عند الله امام عادل، هُدى و هَدى، فأقام سنّة معلومة و امات بدعة مجهولة.
برترین بندگان در نزد خداوند سبحان، امامى است عادل، که هدایت شده و مردم به وسیله او هدایت شوند و سنت و طریقه دانسته شده پیامبر را برپا دارد و بدعت نادرست را از بین ببرد.9

10. بهترین و بدترین بندگان خدا

عباد الله! ان من احب عباد الله الیه عبدا اعانه على نفسه... مصباح ظلمات، کشاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفّاع مُعضِلات، دلیل فلَوات، یقول فیُفهِم

و یسکُتُ فیُسلِم... و اخر قد تُسمّى عالما و لیس به، فاقتبس ‍ جهائل من جهال، و اضالیل من ضُلال، و نصب للناس اشراکا من حبائل غرور، و قول زور... یقول: اقفُ عند الشبهات، و فیها وقع؛ و یقول: اعتزلُ البِدَع، و بینها اضطجع، فالصورة صورة انسان، و القلب قلب حیوان، لا یعرف باب الهدى فیتبعه، و لا باب العمى فیصدّ عنه و ذلک میت الاحیاء.
همانا از محبوب ترین بندگان خدا، نزد او بنده اى است که خداوند او را در برابر نفسش یارى رسانده است... چراغ تاریکى هاست، برطرف کننده کورى ها، کلید مبهمات، زداینده مشکلات و راهنماى بیابان ها. مى گوید و مى فهماند و به موقع خاموش مى شود و سالم مى ماند...
و دیگرى که خود را دانشمند مى نامد، ولى دانشمند نیست، او از نادان ها و گمراهان، نادانى ها و گمراهى ها را فرا گرفته و دام هایى از ریسمان هاى فریب و گفتار دروغ براى مردم گسترده است... مى گوید: به گاه شبهات درنگ مى کنم در حالى که در آن ها فرو افتاده است، مى گوید از بدعت ها کناره مى گیرم، در حالى که میان آن ها خفته است، چهره اش چهره انسان است ولی قلبش قلب حیوان است. نه باب هدایت را مى شناسد تا به دنبال آن برود و نه باب کورى دل را تا از آن جلوگیرى کند. او مرده اى است در میان زندگان.10

11. قاضی نااهل

ان ابغض الخلائق الى الله رجلان: ... و رجل جلَسَ بین الناس قاضیاً ضامنا لتخلیص ما التبسَ على غیره، فان نزلت به احدى المبهمات هَیّأ لها حشواً رثّا من رأیه، ثم قطع به، فهو من لَبس الشبهات فى مثل نَسج العنکبوت، لا یَدرى أصاب أم اخطأ.
بدترین مردم در نظر خدا دو دسته اند: ... و مردى که در میان مردم به قضاوت و حل مشکلات که ضامن آن گردیده مى نشیند، اگر مطلب مبهمى پیش آمد، راى ضعیف و نظر بى ارزشى مى دهد و از روى قطع هم نظر خود را صادر مى کند، چنین فردى در مسائل مبهم مثل تنیدن عنکبوت است، نمى داند عملش صحیح است یا غلط!11
_______________________
پی نوشت:
1. خطبه 125
2. خطبه 164
3. خطبه 87
4. خطبه 86
5. خطبه 176
6. خطبه 17
7. نامه 69
8. خطبه 103
9. خطبه 164
10. خطبه 87
11. خطبه 17

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی